انسانگرایی
در روانشناسی رویکرد های مختلفی وجود دارد.یکی از این رویکرد ها انسانگرایی میباشد. انسانگرایی یا انسان باوری یا اومانیسم جهانبینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسانها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد. در کشورهایی که مردمانش بنا به رویه و سنت تاریخی عادت دارند که با میل و رغبت تحت سلطه و انقیاد یک قدرت غالب قرار گیرند که بجای او فکر کند و بجای او تصمیم بگیرد، نام و مفهوم «انسانگرایی» چندان شناختهشده و متداول نیست. اصطلاح انسانگرایی عموما به عنوان معدلی برای اومانیسم به کار میرود ، اما الزاماً با آن مطابقت و همپوشانی کامل ندارد. چرا که اومانیسم در طول سدههای اخیر دارای معانی و مفاهیم متعدد و گاه متناقضی بوده و در برخی موارد تبدیل به ضد خود یعنی انسانستیزی شده است. از همین رو است که عدهای از محققان از اصطلاحات تازهای به نامهای «انسانگرایی ضد اومانیستی» یا «اومانیسم انسانستیز» یاغد کرده اند.
کلمه «اومانیسم» از کلمه لاتین humanitas گرفته شده است که برای اولین بار در روم باستان توسط سیسرو و سایر متفکران برای توصیف ارزش های مربوط به آموزش لیبرال استفاده شد.اومانیسم موضعی فلسفی است که بر توان فردی و اجتماعی و عاملیت انسان ها تأکید می کند و آنها را نقطه آغازی برای تحقیقات جدی اخلاقی و فلسفی می داندمعنای اصطلاح «اومانیسم» با توجه به جنبش های فکری متوالی که با آن همذات پنداری کرده اند تغییر کرده است. در طول رنسانس ایتالیا، آثار باستانی الهامبخش دانشمندان ایتالیایی بود و جنبش اومانیسم رنسانس را به وجود آورد. در طول عصر روشنگری، ارزشهای انسانگرایانه با پیشرفتهای علم و فناوری دوباره تقویت شد و به انسانها در اکتشاف جهان اعتماد کرد. در اوایل قرن بیستم، سازمانهایی که به اومانیسم اختصاص داشتند در اروپا و ایالات متحده شکوفا شدند و از آن زمان در سراسر جهان گسترش یافتند. در اوایل قرن بیست و یکم، این اصطلاح عموماً به تمرکز بر رفاه انسان و مدافع آزادی، استقلال و پیشرفت انسان اشاره دارد. انسانیت را مسئول ارتقا و پیشرفت افراد میداند، از کرامت برابر و ذاتی همه انسانها حمایت میکند و بر توجه به انسانها در ارتباط با جهان تأکید میکند.
لطفا برای ثبت نظر، در وب سایت ثبت نام کنید.